*
سلام ای طراوت همیشه! دوست ومعشوقت را دریاب! من آن بیدلم که دل خود را در افق های آبی ات می جویم
صبحت بخیر و نیکی وطراوت و سرزندگی قرین تو وزندگیت جانم
صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 13 صفحه بعد
دوستت دارم خ دلم برات تنك شده خيلي ميخوامت مي بوسمت
عشق دلباخته عليعشق معشقوق من علي*علي جان دوستت دارم ميخوامت براي هميشه تو را از جان ميخوام صفحه اصلي | عناوين مطالب | تماس با من علي | پروفايل | |
آخرين مطالبلينک دوستانپيوندهاسايت قالب عليطراح قالب:علي |
* صبحت بخیر و نیکی وطراوت و سرزندگی قرین تو وزندگیت جانم سلام قشنگه من خوبی گلم ؟ تو را نمیدونم اما من دلم تنگ شده و بی قرار کاش دیگه میومدی آخه گلم هیچکس مثل تو نیست درسته که ازت دورم اما بهت اعتماد کامل دارم انقدر که بمردی و مردانگیت قسم میخورم فقط کاش تو هم منصف باشی و حالم را درک کنی و هرچه زودتر ... شبت بخیر گلم شب خوبی داشته باشی یه کاری بکن غصه سر اید گلم
قبل از اینکه به کسی بگی دوستت دارم
حرفهای زیادی بلد نیستم …
آموخته ام: کسی که یادم نکرد من یادش کنم شاید او تنهاتر از من باشد… بی هیچ دلیلی “به یادت هستم“ تا نقض کنم قانونی را که علت می طلبد
تقدیم به آنکه دارمش دوست کاش دهخدا میدانست دلتنگم اما بی تو(( ))هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است " تـــو " به سلامتی اونی که من رو فقط واسه خودم میخواد
شاید آرام تر میشدم
فقط و فقط …….. اگر میفهمیدی….. حرفهایم به همین راحتی که می خوانی نــــوشته نشده اند!!
شیطان به دنبال آدم کج و کوله که سرتاپاش گناه و تقصیره که راه نمیوفته ! اتفاقاً دنبال آدمهای راست و درسته ! وقتی مغرورت کرد که آدم خیلی مومنی هستی و بهتر از تو دیگه وجود نداره ، وقتی چند تا تعریف از اینور و اونور شنیدی و خودتو باد کردی ، وقتی فقط عیب دیگران رو دیدی و از خودت غافل شدی ، وقتی دو تا التماس دعا شنیدی و فکر کردی خبریه ، در واقع خودت خبر نداری که سر سفره ی شیطان نشستی و سرنوشتی مثل برصیصای عابد و بلعم باعورا رو داری برای خودت مینویسی ... آری؛ دزد به آدمی میزنه که ثروت هنگفتی داره و چه ثروتی بالاتر از ایمان
بزرگترین هدیه ایی که میتوان به کسی داد ؛ زمان است ! هنگامیکه برای یک نفر وقت میگذاری ، قسمتی از زندگیت را به او میدهی که دیگر باز پس نمیگیری !
غنچه از خواب پرید ، و گلی تازه به دنیا آمد خار خندید و به گل گفت : سلام و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ نگفت ساعتی چند گذشت ، گل چه زیبا شده بود دست بی رحمی آمد نزدیک ... گل سراسیمه ز وحشت افسرد لیک آن خار در آن دست خزید و گل از مرگ رهید صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید گل صمیمانه به او گفت : سلام
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گرانقیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی میگذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسربچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند.. پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند. پسرک گفت : ”اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند، هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم، کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم برای اینکه شما را متوقف کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم.” مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت.. برادر پسرک را روی صندلیاش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد.. در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند! خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند؛ اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.
ز مدينه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن *** دو لب از براي لبيک، به وظيفه باز کردن به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن *** ز ملاهي و مناهي همه احتراز کردن شب جمعهها نخفتن، به خداي راز گفتن *** ز وجود بي نيازش، طلب نياز کردن به خدا که هيچ کس را، ثمر آنقدر نباشد *** که به روي نااميدي در بسته باز کردن جانم
چراغ ساحل آسودگی ها در بی کرانی دریا ناپدید می شد
بی تو من در همه شهر غریبم تو همه بود و نبودی
چه گریزی ز بر من
من و یک لحظه جدایی؟!
ا
عزیزم در دنیا یکی هست که دنیایش تویی / روز و شب در فکر توست ، رویایش تویی /
گلی خوشبوست که عطر و بویش تویی / ماهی کوچکی است که دریایش توئی / شمعی روشنی هست که نورش تویی / نا امیدی است که امید فردایش تویی / دلی با یک آرزوی بزرگ که آرزویش تویی / خیالی خسته که آرامش شبهایش تویی / چشمانی خیره به سویی که سویش تویی / یک دل زخمی که مرهم زخم هایش تویی .
سلام بر عزیزم که .... صبحت بخیر روز خوبی داشته باشی
عزیزم شبت بخیر و خوشی خوب بخوابی و خوابای خوش ببینی گلم دلم تنگ برات کاش تو هم یکم دلتنگ من بشی تا قرار از کفت بره انوقت حال مرا خواهی فهمید راستی خبری ازت نیست خوب هستی گاهی هم سری به حوالی دلت بزن شاید تو هم مثل من کم طاقت بشی البته شاید که نه حتما بی تاب میشی هرجایی مواظب خودت باش مهربانم
شراب هم به مستی ام حسادت می کند در دهکده ی تو خبر از بوی ریا نیست / چون نیست ریا ، هیچکس انگشت نما نیست
دلتنگ که باشی ، آدم دیگری میشوی گاهی وقتا دلم میخواد ازم اجازه بخواد تا انتهای زندگی دوستم خواهی داشت؟ . مهربانم خیلی دلم برات تنگ شده نمیدونی چقدر سخته که همه را ببینم اما ... عزیزه جانم خیلی سخته که صدای همگان را میشنوم اما شنیدن صحبتهای تورا در ذهن تجسم بکنم بهترینم هر کجا میروم و با هر که صحبت میکنم فقط و فقط چهره دوست داشتنی توست که در نظرم است وصدای دلنشین توست که در گوشم طنین انداز میشود .قشنگه من /دلم لک زده برای نفسم گفتنهات ای کاش هرچه زودتر در چشمهام زل بزنی دستام را تو دستهات بگیری و با همه عشقت کلمه نفسم را از تو بشنوم وخدا میداند که لحظه شماری میکنم برای این روز و این وصل عزیزم تقدیم به محبوب دلم اولین نگاهت نقطه حساس وجودم(قلبم) را هدف گرفت.با بودنت کنارم روحم به پرواز در می آید و دوست داشتنم نیز همگام با آن اوج می یابد.به مدد عشق تو بود که خود را شناختم و به سرنوشت خود واقف گشتم. جملاتی زیبا تقدیم به پاک ترین و عزیزترینم عشق با روح شقایق زیباست عشق باحسرت عاشق زیباست عشق با نبض دقایق زیباست عشق با زهر حقایق زیباست عشق با امید رسیدن به تو زیباست
بیا ای بهترین درمان قلبم مداوا کن غم پنهان قلبم قسم بزخالق دلهای عاشق تو هستی بهتزین سلطان قلبم
در هوس خیال او همچو خیال گشته ام اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
در دیاری که تو آنجا باشی بودن آنجا کافیست آرزوهای دگر اوج بی انصافیست
نفس هایم را به گرمای جانت میسپارم تا با صدای تپش های قلب مهربانت زنده بمانم هیچ میدانستی زیباترین عاشقانه ای که برایم گفتی وقتی بود که نفس را با میم به انتها رساندی
|
درباره وبلاگنويسندگانآرشيو ماهانهديگر امکانات
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
Alternative content |
[ طراح علي: عشقم علي خودم | Theme By Avazak.ir | rss ] |