عزیزم دوباره تنها شده ام دوباره دلم هوای تو رو کرده
خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم
به یاد روزی می افتم که تو را دیدم
دوباره می خواهم به سوی تو بیایم تو را کجا میتوان دید
در اواز شب اویزهای عاشق در چشمان یک عاشق مضطرب
در سلام کودکی که تازه واژه را اموخته
دل می خواهد وقتی باغها بیدارند برای تو نامه بنویسد
و تو نامه هایم را بخوانی و جواب انها را به نشانی نیمه
گمشده ات بفرست ای کاش میتوانستم تنهاییم را برای تو معنا کنم
وازگوشه های افق برایت اواز بخوانم کاش می توانستم همیشه
ترا ببینم با تو حرف بزنم وهمیشه انکه مورد محبت و لطف تو قرار میگیرد من باشم کاش ..