عزیزم Aتو بهترین وجود عالم هستی در قلب من هستی ,تو تنها کسی هستی که می توانم کلمه دوستت دارم را به او تقدیم کنم .وجودت سراپا عشق است برای من و بودنت نعمتی است برای خالق زیباییها سحرگاهان تنهایی به کوه می روم وعشقت را چنان فریاد می زنم که کوه از صدایم به حیرت فریاد بر می اورد و جوابی دو چندان به من می دهد ,دلبندم نه تنها اعضا و جوارح بدنم در اتش مهر تو می سوزند ,بلکه شعاعی به فاصله بین من و تو در این اتش می سوزند و هیچ دم بر نمی اورند باید سخن کوتاه کنم چون بیشتر از این کلمات هستند که شرمنده قلب پاک تو و هم چنین صفحه سفید کاغذ می شوند تنها می توانم بگویم هزاران بار اگر سر از خواب و خاک بردارم تو فریاد خواهم زد وتنها کلمه دوستت دارم را به تو تقدیم خواهم کرد
دوستت دارم خ دلم برات تنك شده خيلي ميخوامت مي بوسمت
عشق دلباخته عليعشق معشقوق من علي*علي جان دوستت دارم ميخوامت براي هميشه تو را از جان ميخوام |
سلام . من نامه نوشتن بلدم اما راستش را بخواهی نمی دانم برای تو چگونه باید نامه بنویسم . اگر بخواهم مثل همه نامه ها اینطور آغاز کنم : امیدوارم که در سایه الطاف خداوند سالم و سلامت باشی . و اما اگر از احوال اینجانب خواسته باشی ... نه نمی توانم اینطور برایت بنویسم ... تو مرا از همه کلیشه ها بیرون آورده ای و من نمی توانم در چارچوب تنگ این کلیشه ها عشق تو را که در تمام زوایای وجود من رخنه کرده است جار بزنم . عزیزم ! با اینکه می دانم در این ساعت از شب کسی جز من قاب پنجره را تصویر نمی شود به امید اینکه شاید نسیم شمه ای از عطر تو را به امانت بیارد بیدار در زیر اسمان نشسته ام و خدا را صدا میزنم من نمی دانم قاصدکها آنقدر دلسوز هستند که شبها هم به راه خود برای رساندن پیام عشق ادامه دهند یا نه .. اما از ترس اینکه قاصدکی پای پنجره بسته ام بنشیند و پیغامی از تو معطل شنیدن بماند شبها هم پنجره ام را وارسی می کنم .. ستاره ها را دوست دارم .. ستاره ها محرم اشکهایی هستند که دور از چشم دوستان و آشنایان در دوری تو می ریزم . ستاره ها موجودات رازداری هستند این را از چشمک شیطنت آمیزی که بین من و آنها رد و بدل شده است فهمیدم . امشب نمی دانم چرا ستاره ها دور تر ایستاده اند . این را می دانم چشمانم که خیس می شوند نزدیک بین می شوند و ستاره ها را نزدیک تر می بینم اما امشب .. نکند چشمه اشکم خشکیده است که دیگر ... ماه را هم دوست می دارم . ماه تنها محرم اسرار من است .. باور نمی کنی ؟ من که او را از خیلی آدمها بیشتر قبول دارم . باور کن بعضی شبها از شنیدن غم و غصه های من آب می رود . یک شب یادم می آید آنقدر لاغر شده بود که مردم شهر برای دیدنش به پشت بامها رفتند .. وقتی کسی توانست ماه را علی رغم لاغریش ببیند مردم از خوشحالی عید گرفتند !!! ... نمی دانم .. واقعا نمی دانم وقتی تو نیستی چگونه می توانم بنویسم .. خودت که خوب می دانی .. من از روی جمال تو می نویسم و حالا که نیستی من از خودم که نمی توانم حرف در بیاورم ... می خواهم رازی را برایت فاش کنم : من شاعر نیستم .. من نقاشم اما از آنجا که کار با قلم مو را بلد نیستم تصمیم گرفته ام صورتت را با واژه ها نقاشی کنم .. و. |
|
[ طراح علي: عشقم علي خودم | Theme By Avazak.ir | rss ] |