سلام خوبی حرفی ندارم بزنم خیلی دلم تنگه برات حوصلم سررفته
توکه نیستی منم ببیطاقت بی طاقت شدم لااقل یه خبری از خودت
بدی طوری نمیشه . شب خوش
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد
دوستت دارم خ دلم برات تنك شده خيلي ميخوامت مي بوسمت
عشق دلباخته عليعشق معشقوق من علي*علي جان دوستت دارم ميخوامت براي هميشه تو را از جان ميخوام صفحه اصلي | عناوين مطالب | تماس با من علي | پروفايل | |
آخرين مطالبلينک دوستانپيوندهاسايت قالب عليطراح قالب:علي |
سلام خوبی حرفی ندارم بزنم خیلی دلم تنگه برات حوصلم سررفته توکه نیستی منم ببیطاقت بی طاقت شدم لااقل یه خبری از خودت بدی طوری نمیشه . شب خوش
سلام بهترینم صبحت بخیر من دلم تنگ شده خیلی خوش انصاف جواب میدادی لا اقل دلم اروم میشد هرجایی مواظب خودت باش روز خوبی داشته باشی ﺣﺎﻝ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺎﯾﺪ
” ﺑﺎﺷﺪ...
دلم رسیدن میخواهد...
بگذار هر کسی هر چه دوست دارد بگوید مهم این است که تو دردانه ی منی این دنیا
فقط و فقط تو را می خواهم گرچه نه اسمت در کنار اسم من ... نه سقفت هم سقف من... نه دستت در دست من است. اما قلب تو پیش من و مال منه واین بزرگترین گنج منه گلم
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﺮﮐﺲ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﮑﻦ
ﺻﺒﺮ ﮐﻦ،ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﺭﻧﺞ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﺑﺪﻧﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﺹ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻣﻌﺮﻓﺘﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻗﺒﻼ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﮐﯿﺴﺖ ﻭ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺳﻮﯾﯽ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮ... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﺶ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺟﺎﯾﺶ ﺩﺭ ﺯﻧﺪگی ات ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩﻩ...
تا حالا شده و از تیزیش احساس خفگی کنی اما مجبور باشی جلوشو بگیری تا نترکه تا حالا شده عاشقونه بخوایش نفسش،نفس تو باشه ولی نتونی باهاش باشی و از عشقش لذت ببری؟ این حس الانِ منه نمیدونم الان کجایی چرا جواب من را نمیدی اما دلم خیلی گرفته حوصلم سررفته خیلی خسته ام خسته . شبت بخیر گلم خوش بهت بگذره شب خوش
شاید یه کسی شبا
برای اینکه خواب تو رو ببینه
به خدا التماس می کنه!! شاید یه کسی
دستاش یخ می کنه
و تپش قلبش
مرتب بیشتر می شه!!!
مطمئن باش
یه کسی شبا به خاطر تو
؛
تو دریایی از اشک می خوابه !!!
ولی تو اونو نمی بینی ...
سلام بهترینم خوبی ؟دلم خیلی تنگ شده برات نمیدونم کجایی اما خدایش یچیزی بگو حال مرا درک کن و در این بی قراریهام ارومم کن اگه ....
.. ومن هر روز نگرانت می شوم اینکه کجایی؟ پنجره اتاقم را باز میکنم و فریاد میزنم همه ی بغض ها و اشک هایت برای من... تو فقط بخند!!! آنقدر بلند که من هم بشنوم صدای همیشه خوب بودنت را.. .
چه حس قشنگیه
وقتی میشی مَحرمِ دل یکی…
و از خوشی های روزگار همین بس...
که در هر ساعت از شبانه روز
که دلت خواست
به کسی زنگ بزنی و او بی درنگ گوشی را بردارد
و بگوید "سلام، جان ِ دل !! "
که بدانی مزاحم نیستی... که احساس کنی اصلا انگار منتظر زنگت بوده..!!
اما خب با همه عشقی که بین من و Aهست متاسفانه از این خوشی تا الان که محروم بودم خیلی سخته ها اما من بخاطر اون دارم تحمل میکنم ترا خدا دعا کنید برامون که هرچه زودتر ما بهم برسیم اینجوری خیلی سخته
چه ﻟﺬﺗﯽ ﺩﺍﺭﻩ صبح ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺸﯽ
ﺑﺒﯿﻨﯽ ﯾﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﻪﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﭼﺴﺒﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ:
" ﺳﻼﻡ ﺩﻟﯿﻞِ ﺯﻧﺪﮔﯽ"!
ﺻﺒﺢِ ﻗﺸﻨﮕﺖ ﺑﺨﯿﺮ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺑﺮﯼ ﺳﺮِﮐﺎﺭ
ﭼﻤﺪﻭﻥ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﻣﯽ خوایم ﺑﺮﯾﻢ سفر
ﭼﻤﺪﻭﻥ ﻧﺒﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻠﯿﻘﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﺍﻡ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﺰﺍﺭﯼ
ﺷﺐ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺍﺭﯾﻢ...
ﻧﻤﯽ ﮔﻢ کجا ﮐﻪ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮ ﺷﯽ!
ﺭﺍﺳﺘﯽ: ﻗﺮﺑﻮﻥِ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺑﺮﻡ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﻣﺘﻌﺠﺒﻪ
ﻭ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩﻡ
ﺟﯿﻎ ﻣﯽ ﺯﺩﯼ ﺑﻐﻠﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ
ﭘﺲ لطفا ﺟﯿﻎ ﻭ ﺑﻐﻞ ﻭ ﯾﻪ ﺑﻮﺱ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﺍﺭ
ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺗﺤﻮﯾﻠﻢ ﺑﺪﯼ! "دوستت ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻤﺴﻔﺮِ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ"... سلام عزیزترینم صبحت بخیر
رسیدن بخیر سفر خوش گذشت چقدر دلم برات تنگ شده این 2 روز خیلی سخت گذشت سخت تر از انگه فکرش کنی همین که گذشت خدا را شکر توسلامتی که ؟
در كویر خلوت دلم با لبانی تشنه راه دشواری را در پیش گرفتم
می دانم كه نیاز به جرعه آبی دارم تا خود را با آن سیراب نمایم
در قلبم غوغایی است غوغای عشق تو
نگاهت برایم همچون رودخانه ایی است كه هرگز درآن ركودی نیست
می خواهم كه مرا به حال خود وا مگذاری و مرا همیشه با خود همراه سازی
بگذار تا از احساسات شیرینت لبریز شوم
بگذار تا به وسعت قلب پرمهرت دست یابم
زلالی عشقت را از من مگیر، انشای چشمت را برایم بخوان تا با شنیدن آن سرشار از شادی شوم
دریچه ی نگاهت را به روی من مبند مگذار تا نگاههای محبت آمیزت انتها یابد
بگذار تا با دلی سیر به تماشایت نشینم و از عمق نگاهت سیراب شوم
تو در پاسخ به عشقم همیشه سكوت را اختیار كردی
و هرگز به خود اجازه ندادی كه از لبانت شكوفه های عشق و محبت بیرون بیاید
و بوی عطر خوش آنان مرا مدهوش كند
ای رویای دیرینه ی من بگذار روییدن نرگس را در نگاهت ببینم
بگذار باران عشقت بر من ببارد تا من در زیر این باران زیبا خود را سیراب نمایم
بگذار تا برگهای خسته ی پاییزان به رقص عاشقی در بیایند
تو را قسم به مقدسات عالم که بگذار کویر دلت به دریا راهی یابد
بگذار برایت همچون زلیخای یوسف باشم
بگذار تا جاودانگی عشق را در خود ببینم
بگذارتا صدف دریای دل من باشی
كه مروارید درونش برایم درخشش عشق زیبای تو را داشته باشد
می خواهم در كنار تو به اوج ابرها برسم
ای ستارگان آسمان همه بدانید و راز مرا همیشه با خود همراه سازید
که من او را چگونه دوست داشتم
ای آفتاب عالم تاب بدان که همچون تو همیشه سوزان و پر نور بودم
اما هیچگاه ابر غرور و تکبر او نگذاشت تا انوار طلایی خود را بر او بگسترانم
عشق من در مهتاب آسمان دلت شعله كشید پس پذیرای آن باش و پرده ی بی مهری را بر روی آن مكش باورم کن باور من باورم کن صادقانه باورم کن اي دليل پرسه هاي عاشقانه تا وقتی هستی
تا وقتی هستی ماه من نگاه به ماه نمی کنم
بودن خود دردی است و دراین آدمستان کثیف نفس کشیدن دردی دیگر و بی حبیب چرخش چرخ گردون را به
تما شا نشستن دردی مضا عف
برای گریختن از نیستی امیدی باید جست امیدی که هنگام غوطه ور شدن در منجلاب نیستی و بد بختی به نجاتت بیاید .
سایه های سیاه بدبختی زندگیم را پوشانده بود و وجود نحیفم در مقابل تمام پلیدیها تنها مانده بودوخود را در مقابل مشکلات و بد بختیها یکه و تنها و بی یاور می دیدم در جاده های مه الود پیش می رفتم کسی نبود
دوستش داشته باشم با نفسش با نوازشها یش با محبتش جان بگیرم با وجودش دیگر مغلوب جور زمان نشوم
وجسد اما ل و آرزوهایم در زیربدبختیهای زندگی جهنمی ام از هم نپاشد و این غصه ها و بی یاوریم بیش
از همه درونم را می فشردند و وجودم را آب و دلم را خون می کردند و بهانه زیستن را از من گرفته بودند
…………..اما تو ای قدیسه زمان از ما ورای عقل در من ظهور کردی و با رقه اهو رائیت امید همان بهانه
زیستن در میان این جمادات انسان نما را در وجود من زنده کردی پس می ستا یمت و می پر ستمت ببین امشب باز یاد تو چشم منوترکرده
عشق، تنها آزادی در دنیاست، زیرا چنان روح را تعالی میبخشد که قوانین بشری و پدیدههای طبیعی مسیر آن را تغییر نمیدهند.
امشب محبوب من مسافرته ونیستش که بهش شب بخیر بگم اصلا امروز کلافه بودم چون اون سفر رفته ومن مجبورم نبودش را بپذیرم و این سخت ترین کاریه که باید بکنم بهر حال از خدا میخوام سلامت داردش و بسلامت برگرده وهرجاست شب خوبی داشته باشه
تو را برای همه ی شب های بی مهتاب برای کوچه های پر از سکوت برای دشت های بی گل برای دریاهای خشک شده برای آسمان های بی باران و برای همه ی چیزهایی که باید باشد و نیست می خواهم چون وقتی تو هستی همه چیز هست و جبران همه ی نبودن های منی
ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ که میگوﯾﻨﺪ: ﻣﺮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ ... ﭼﺸﻤﻭ ﺍﺑﺮﻭ ﻣﺸﮑﯽ ﺑﺎﺷﺪ ... ته ریش داشته ﺑﺎﺷﺪ ... ﻭ ...!! ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻮیم: ﻣﺮﺩ ﺑﺍﯾﺪ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎمِﻏﺮﻭﺭﺵ_ﻣﻬﺮﺑﺎن ﺑﺎﺷﺪ... ﺑﺎﻭﺟﻮﺩ تمام ﻟﺠﺒﺎﺯی هایش _ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ... ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎمِ خستگی ﻫﺎﯾﺶ_ ﺻﺒـﻮﺭ ﺑﺎﺷﺪ... ﺑﺎﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎمِ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯾﺶ _ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﺪ... ﻣﺮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺎﺷﺪ... نازنینم تو دنیا یکی هست که دنیایش تویی / روز و شب در فکر توست ، رویایش تویی /
گلی خوشبوست که عطر و بویش تویی / ماهی کوچکی است که دریایش توسس / شمعی روشنی هست که نورش تویی / نا امیدی است که امید فردایش تویی / دلی با یک آرزوی بزرگ که آرزویش تویی / خیالی خسته که آرامش شبهایش تویی / چشمانی خیره به سویی که سویش تویی / یک دل زخمی که مرهم زخم هایش تویی . سلام وصبحت بخیر بهترینم روز خوبی داشته باشی میبوسمت
عزیزدلم شبت بخیر میرم که بخوابم البته اگه خوابم ببره امروز خیلی خسته شدم اما با انگیزه و شادتر از پیش بودم خیلی خیلی دوستت دارم مواظب خودت باش شب خوبی هم داشته باشی وخوابهای خوب و شیرین ببینی انشالله
تنها تو رو می بینم ،لحظات با تو بودن را و یک زندگی شیرین را !
من به تنهایی هایم بسنده خواهم کرد
عزیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییزم ... به افکارم به چشمانم و به گامهایم که بی تو ، میل به هرزگی دارند خاموشی خواهم افکند!
من به پای آن روز که قرعه عشق به نام ما خواهد افتاد، هوس هایم را به بیراهه نخواهم کشاند و رشته افکارم را، به قدرت بی همتای عشق وصله خواهم زد.
من به عشق امید دارم...
که امید دارم در شبی بارانی، از واپسین کوچه های قلبم که عمریست رنگ بی رنگی تنهایی گرفته اند، عبور خواهی کرد و با عطر نفس هایت ، وجود دوباره ای برایم خواهی ساخت.
آن شبی که دیگر بودنم،برای من واحد نخواهد بود آن شبی که به خدایمان عاشقانه لبخند خواهیم زد.
من به آن روزها امید دارم و به خاطرت، و تنها به خاطرت، در سخت ترین و دردناک ترین ثانیه ها خواهم ماند و خواهم ایستاد.
و تنها به خاطرت، این بودنم را با عشق خواهم ستود...
می کند و دور می انداخت.پیش رفت و به او گفت:((ای طاووس!چرا این پر های زیبا را از تنت می کنی؟ دلت می اید تا این وسیله زیبا را بکنی و در گل بیندازی؟پر تو انقدر عزیز است که حافظان قران ان را لای کتاب می گذارند.برلی حرکت هوا و خنکی ان را به عنوان بادبزن به کار می برند.این چه نا شکری است؟مگر تو نمی دانی که خالق این پر کیست؟یا می دانی و ناز و عشوه را اغاز کرده ای؟)) مرد این ها را گفت و از شدت ناراحتی گلوی اورا گرفت و گریه کرد.وقتی گریه اش تمام شد طاووس به به او گفت:((از من دور شو.چون تو هنوز در بند ظاهری.مگر نمی بینی به خاطر این پر ها از هر طرف صد بلا به طرف من می اید.به خاطر این پر ها صیاد در گوشه ای برایم دام می گذارد.وقتی نیرویی ندارم تا از خود محافظت کنم و این بلا و فتنه را از خود دور کنم پس بهتر است که خودم را زشت کنم تا در این کوهسار و بیابان ایمن و اسوده باشم.این پر باعث خودبینی من شد و خودبینی هم صد بلا به سر صاحب خود می اورد.)) داستان های مثنوی معنوی
گفتم : به دام اسیرم ، گفتا که : دانه با من ! گفتم :که آشیان کو؟ گفت : آشیانه با من ! گفتم که : بی بهارم ، شوق ترانه ام نیست گفتا : بیا به گلشن ، شور ترانه با من ! گفتم : بهانه ایی نیست تا پر زنم به سویت گفتا : تو بال بگشا ، راه بهانه با من ! گفتم : به فصل پیری در من گلی نروید گفتا که : من جوانم فکر جوانه با من ! گفتم که : خان و مانم در کار عاشقی رفت گفتا : به کار خود باش ، تدبیر خانه با من ! گفتم : به جرم شادی ، جور زمان مرا کشت گفتا : تو شادمان باش ، جور زمانه با من ! گفتم : ز عشق بازی ، در کس نشان ندیدم زد بوسه بر لبانم ، گفتا : نشانه با من ! گفتم : دلم چو مرغیست کز آشیانه دورست دستی به زلف خود زد ، گفت : آشیانه با من ! گفتم : ز مهربانان روزی گریزم آخر گفتا : که مهربان باد ، اشک شبانه با من ! مهدی سهیلی
شب را سپری می کنم تا در گذر لحظه هایم،
نگاهم بر زیبایی نگاهت خیره گردد و من باشم و چشمان تو و اشتیاق عشق ......عزیزم..... از حصار افکار پریشانم می گریزم و می روم، تا به روزی که دستهایمان به هم آغوشی هم برسند تا به روزی که به بها و بهانه عشق، تنمان کنار هم آرام گیرند. ........... می روم تا در پی من گامهایم، آرزوی با تو بودن را به تصویر بکشند. اینجا در قلب من حد و مرزی نه عزیزم من زنده ام فقط و فقط به امید رسیدن به تو و زیستن با تو و ارام گرفتن در آغوش گرم تو که امن ترین مکان برای من است
… سلام عزیزترینم صبحت بخیر و نیکی خوبی گلم ایشالله روز خوب و سرشار از موفقیت داشته باشی بازم میگم با تمام وجودم دوستت دارم بی نهایت و به این دوست داشتنت میبالم بهترینم با مداد رنگی روزآمدنت را نقاشی میکنم و جادهای رفتنت را خط خطی! کسی برای من نیست. بیا غلط های زندگیم را به من بگو و زیر اشتباهتم را خط بکش.بودنت مثله دریایی مرا در بر میگیرد .کدام صبح میایی؟ کدام چمدان مال تست؟ کدام دست ترا به من میرساند؟کدام روز مال من میشوی؟بیا که درده دلم را فقط تو میفهمی |
درباره وبلاگنويسندگانآرشيو ماهانهديگر امکانات
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
Alternative content |
[ طراح علي: عشقم علي خودم | Theme By Avazak.ir | rss ] |