دست در دست هم دهیم به مهر
تا دل خویش را کنیم آباد
دلم برایت پاره ای جگر است که در اسید معجون شده باشد
فلش پلیری است که در ان اهنگهای محزون ضبط شده باشد
ساز چوپانی است که در صحرا از فرط تنهایی و خستگی اهنگ غم نواخته باشد ,خس و خاشاکی است که در طوفان راه گم کرده باشد وبه چرخش خود در هوا معلق مانده باشد
همه اینها خط فاصله ای است بین من و تو هر چند این فاصله کوتاه است ,اما اینقدر زمان در ان سرگردان است که می شود خاطرات یک سال تنهایی را برایش روی صفحه سفید کاغذ قلم زد .اما چه سود قلم هم از این کار سر باز می دارد و نمی خواهد اهنگ تنهایی را با خود به یادگار داشته باشد,چقدر سخت است بی تو بودن و جدا زیستن ,من تنهایم و هیچ کس را در این تنهایی شریک نمی دارم .شراکت در تنهایی من ظلم است به خلق و خالق تنهایی .ترا می جویم ,می پویم ,و می سرایم و با سرودن توست که روحم نوازش می شودعزیزم