تقدیم به آنکه دارمش دوست
تقدیم به آن که قلبم از اوست
اگر مهتاب از تن بر کند پوست
جدا هرگز نگردد یادم از
کاش دهخدا میدانست
دلتنگی …
اشک ….
فاصله ….
بی وفایی….
تعریفش فقط دو حرف است “تـــو (())
دلتنگم اما
تو را طلب نمیکنم…نه اینکه بی نیازم … صبورم.. “
کاش یکم جرات داشت …
گوشی رو برمیداشت و زنگ میزدو میگفت :
ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،
واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم … !
بی تو(( ))هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
همچو شهری که به روی گسل زلزله هاست
" تـــو "
دو حرفـــــــــ بیشتر نیســـت ،
کلمه ی کـــوتاهی که برای گفتنش ..
جانم به لبـ رسید و ناتمام ماند ...
به سلامتی اونی که من رو فقط واسه خودم میخواد
نه واسه اونچه که خودش از من میخواد !